مدح و شهادت حضرت عباس علیه السلام
وقـتـی برای نـام تـو تـصـویر می کشم بـاور نمی کـنم که فـقـط شـیـر می کشم تو شیر حق بُدی و برای جـواب خـلق عـباس را به صفحـۀ تـفـسـیر می کشم دائم نـگـاه مـهـر تـو بـا دوسـتـان بـوَد چون دشمن است دست تو شمشیر می کشم تنها به لطف چـشـم تو باید اگر شـبـی یک یا حـسین از ته دل، سـیر می کشم از خاطرات کودکی ام عکس یک علم با حلـقـه های کـوچک زنجـیر می کشم سرتاسر وجـود من اشک است، آفتاب پای تو هرچه مانده به تبخـیر می کشم وقتی زبان اشک تــو رادرک می کـنم مشک و لبان تشنه و یک تیر می کشم آن صحنه ای که از روی زین واژگون شدی مثـل غـروب واقـعـه دلـگـیـر می کشم |